شیطنت های پریساخانم در مسجد
پریسا خانم گاه گاهی برای نماز خواندن با مادر بزرگش به مسجد می رود پنج شنبه بود که من هم در خانه بودام . . . مادر بزرگ می خواست برود مسجد . خلاصه وقتی پریسا خانم فهمید ، گفت منم می آیم و در نتیجه ما با هم به مسجد رفتیم خلاصه بگذریم که خانم خانم ها کلی با چهار پایه ها بازی کرد ......و جریان از اینجا شروع شد که در هنگام نماز ، وقتی همه سجده کرده بودند و سکوت همه جا را فرا گرفته بود ناگهان پریسا با صدای بلند و زبان شیرینش گفت : خاله ها پاشید من که خیلی خنده ام گرفته بود و به زور خودام را نگه داشتم در سجده بعدی هم خانم خانم ها شیطنت بعدی را کرد و رفت روی چهار پایه و با صدای بلند گفت : خاله ها سلام این بود نما...
نویسنده :
محبوبه
9:13